




به چـشـمـهـایـت بگــو...نـگـاهـم نـڪـنـنـد
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּبـه ڪـار خـودشـاטּبـاشـد
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـےڪـشـم هـا
نـه
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم
نه کسی منتظر است ...
نه کسی چشم به راه ...
نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه..
بین عاشـــــــق شدن و مــــــــــرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از اه..!
رابطه ای رو که مرده..!
هر پنج دیقه یه بار نبضشو نگیر..!
دیگه مرده..!
دلم آغوش آن نامحرمی را می خواهد که...
محرم بودنش را خودم میدانم و دلم...!
خــدایـــا؟??
کمی بیاجلوتر...
میخواهم درگوشت چیزی بگویم...
این یک اعتراف است...
مـــن بــــی او...
دوام نمی آورم؟!
آنقدر دلتنگت شده ام ...
که اگر نامه رسانت گرگ بیابان هم باشد قدمش را میبوسم..!!
نگران خیس شدن پاهایش بود
درآن زمان که آب ازسرمن گذشته بود...!
بیخــــــــود منتظـــــــــر نبـــــــــاش...
تــــــــو خــــــودت رفتـــــــی...
دیگـــــــــراز دلتنگــــــــی هـــــم بمیـــــــرم...
صدایـــــت نمیکنــــــم برگــــــردی...
آدمای دلتنگ..............
وقتی دلشون هوای یارشون رو داره توی جمعی که باشن
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری
یکم ثابت میشن
یواش یواش چشماشون پراشک میشه
بعد برا اینکه کسی نفهمه میگن
نمیدونم چر یهو چشام سوخت
هنوز هم از بین کارهای دنیا . . .
دل بستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد !
مشق شب :
واسه کسى بمیر ، که واست تب کنه !
“هزار بار – تا آخر عمر”
هر روز…
این عشق یکطرفه را طی میکنم…
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار…
نترس…!
جریمه اش با من!
ميدوني!!
تموم مكالمه شبونه من با خداست...
هي سر تو باهاش معامله ميكنم
اما تو رو به من نمي فروشه...
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا به تو چه کس خواهد گفت!
آن زمان که خبر
مرگ مرا میشنوی
روی خندان تو را
کاشکی می دیدم
شانه بالا زدنت را
_بی قید
و تکان دادن دست که مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر
چه کسی باور کرد
جنگل جان مر
آتش عشق توخاکسترکرد
می توانی تو به من
زندگانی بخشی
یا بگیری از من آنچه را می بخشی
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا به تو چه کس خواهد گفت
هنوز رفتن تو باور نکردم
گلای سرخ تو پرپر نکردم
هنوز عکست تو قاب روی تاقچست
یه لحظه با نبودت سر نکردم
تو
بوته ای گل سرخ
من
باغبانی ناشی !
تا تو بخواهی بشکفی
من هزار زخم خورده ام...
انگار قرار نیست با تو بی حساب شوم…
سالهاست که رفته ای اما…
هنوز هم اشکهایم دارند حسابِ “دیدنت” را با چشم هایم صاف می کنند…
وقتی بودن ها طعم نیـــــــاز میدهند.......
وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار.....با هرکسی پر میشود
وقتی نگاه ها....هرزه به هرسو روانه می شود.....
وقتی غریزه....احساس را پوشش می دهد....
وقتی بودن ارزویی نیافتنی میشود......نه دیگر نمیخواهمت نه تورا و نه هیچ کس دیگری را....
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود
تمام شد!
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را
اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستی
هـــــر روز صبـــــح
شـــماره ات را مےگـــیرم
زنـــــی می گوید: دســتگــاه مشـــترک …
حرفــــش را قــطــع مےکنم
صدایـــت چرا انقـــدر عـــوض شـــده عزیـــزم؟
خوبی؟ ســــرما که نخورده ای؟
مے دانی دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟
چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم
من هـم خـــوبم
مزاحــمت نمے شوم
اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی !
انسانیتم ارزو شد.
اینو میزارم پسر کوچولو شاید ملت از لباس کهنه ات خجالت کشیدند
اگر تمام چسپ زخمایت را هم بخرم زخمی که تو داری ترمیم نمیشه میدونم ...
بخواب عزیزم بخواب واجدان ها همه خوابن
بخند بخند عزیزم این مردم ما فقط ادعا دارند همینو بس
هی چی بگم عزیزم نمیدونم فقط میگم داغونم
اینها بچه های ایرانن ها ی موقع فکر نکنید سوریه ست
اینها بی نیازن ها ی موقع فکر نکنی فقر دامن گیر اینهاست
بفروش عزیزم بفروش ... این مردمان ما 3 بار 3 بار حج میروند غافل از اینکه راه و کج میروند.
وقتی بارون میاد میگم به به هوا دو نفرست مسخرست . اما تو همیشه تنهایی
داره کفش های ثروتمندان رو برق میندازه .
چیه سردته عزیزم اخه کوچولو تو که الان باید بازی کنی چرا اخه ؟
من صدای گریم به اسمان رسید از خدا چرا صدا نمیرسد ؟ بخواب عزیزم بخواب واجدان ها سالیان سال است که خوابه